تعمیر ماکروفر

اجاق میکرو اُند یا مایکروویو یا مایکروفر یا تندپز، گونه‌ای اجاق است که از راه تابش الکترومغناطیسی ریزموج، و به جنبش درآوردن مولکول‌های آب و دیگر مولکول‌های قطبیده، غذا را گرم کرده، سبب می‌شود که غذا در زمان کوتاهی بپزد.
اگر اجاق ماکروفر شما از کار افتاده است، بهتر به جای تعویض آن به فکر تعمیر ماکروفر خود باشید. در این مقاله به بررسی نکاتی مهم درباره تعمیر ماکروفر می پردازیم. تا شاید بتوانید خودتان در خانه با کمترین هزینه آن را تعمیر کنید.

هشدار

1) برچسب هشدار اجاق ماکروفر را بخوانید و نکات آن را دنبال کنید.

2) خازن باید قبل از شروع هرگونه تعمیر تخلیه شود.

دستگاه را از برق بکشید و قطعات متحرک را جدا کنید

ابتدا مطمئن شوید که سیم برق از پریز جدا شده است. سپس قطعات متحرک را از اجاق ماکروفر خارج کنید.

کاور پشتی دستگاه را باز کنید

در سمت راست 2 پیچ و در سمت چپ 1 پیچ وجود دارد. برای شروع تعمیر ماکروفر با پیچ گوشتی معمولی می توان آنها را به راحتی باز کرد. اما برای 4 پیچ که در عقب وجود دارد، یک پیچ گوشتی چهار پهلو مورد نیاز است.

ابتدا فیوز را بررسی کنید

پس از باز کردن کاور پشتی ، ابتدا فیوز را بررسی کنید. اگر مقدار مقاومت فیوز بی نهایت است، یعنی فیوز خراب است. بنابراین برای تعمیر ماکروفر فقط باید فیوز آن را عوض کنید. اما اگر یک مقدار مشخص مقاومت را نشان داد، یعنی فیوز خراب نیست. باید به سراغ بخش های دیگر بروید.

سوئیچ ها را بررسی کنید

مرحله بعدی بررسی سوئیچ های در است. ماکروفر 3 کلید دارد. پین کنار سوییچ را فشار داده و سوئیچ را کمی بچرخانید تا بیرون بیاید. یک به یک آنها را بررسی کنید.

در صورت نیاز سوئیچ را تعمیر یا تعویض کنید

مشخصات و مدل پشت سوئیچ را بخوانید. سپس میتوانید یک سوئیچ مشابه به صورت آنلاین خریداری کنید.

سوئیچ جدید را نصب کنید

سیم ها را به سوئیچ جدید متصل و آن را به درستی نصب کنید.

برخی از مشکلات رایج ماکروفر

1. صفحه لمسی کار نمی کند

ممکن است دکمه های صفحه لمسی مایکروویو شما از کار بیفتد. ممکن است مشکل از سوئیچ غشایی یا برد الکتریکی ماکروفر باشد.

سوئیچ غشایی

صفحه لمسی از کلیدهای الکتریکی لمسی نرم تشکیل شده است. که دو لایه پلاستیک مایلار با پوشش های رسانا در طرفین هستند و رو به روی هم قرار دارند. وقتی یک کلید را روی صفحه لمسی ماکروفر خود فشار می دهید، دو سطح با هم تماس می گیرند. و یک مدار الکتریکی را تشکیل می دهند. که این مدار سیگنالی را به صفحه کنترل می فرستد. پوشش رسانای سوئیچ غشایی شما با گذشت زمان و با استفاده مکرر فرسوده می شود و نیاز به تعویض دارد.

تست سوئیچ غشایی:

• قبل از شروع این آزمایش ماکروفر را از برق بکشید.
• برای دسترسی به کلید غشایی باید کابینت را جدا کنید. این سوئیچ معمولاً توسط یک رابط نوار صاف به صفحه کنترل متصل می شود.
• به نمودار الکتریکی ماکروفر مراجعه کنید. و طرح ماتریکس سوئیچ غشایی را مشخص کنید. هنگام آزمایش هر کلید روی صفحه لمسی ، باید چند اهم مقاومت داشته باشد.
• ممکن است بعد از آزمایش متوجه شوید که یک یا چند کلید خراب است. در این صورت برای تعمیر ماکروفر باید به فکر تعویض سوئیچ غشایی باشید.

برد الکتریکی

ممکن است شما هیچکدام از کلیدهای صفحه لمسی ماکروفر را فشار ندهید. اما صفحه نمایش روشن باشد. در این صورت ممکن است مشکل از برد دستگاه باشد. برد الکتریکی، صفحه لمسی را با سیگنال های ولتاژ پایین پشتیبانی می کند. هنگامی که دکمه ای را روی صفحه لمسی ماکروفر خود فشار می دهید. صفحه کنترل سیگنالی را به سایر اجزای ماکروفر ارسال می کند تا گرم شود. اگر سوئیچ غشایی به به درستی کار می کند و اتصال به صفحه کنترل خوب به نظر می رسد. پس احتمالاً باید برد الکتریکی تعویض شود.

#از_دست_دادن_فرصت

فقط ۸ سالم بود
تنم بوی مدرسه میداد،بوی دبستان، بوی لقمه هایی که مادرم در کیفم میگذاشت، آخ که چقدر این بو را یادم هست!
فقط ۸ سالم بود
تا دست راست مادرم را در آغوش نمیگرفتم خوابم نمیبرد!عادت بود دیگر!یک عادت عاشقانه!
فقط ۸سالم بود
عاجز بودم از بستن بند های کتونی ام!تلاش هم نمیکردم یاد بگیرم چون میدانستم مادرم هست دیگر، او میبندد، چقدر عاشق این لحظه بودم، وقتی بند کفش هایم را میبست موهایش را بو میکردم، نفس میکشیدم !مگر خوش بو تر از این هم چیزی هست؟
فقط ۸ سالم بود......
ظهر سردی بود، از آن ظهر هایی خورشید با زمین قهر کرده، بدترین ساعات زندگی ام را میگذراندم، آخر صبح بر سر رفتن به مدرسه با مادرم دعوا کرده بودم، سرش داد زدم، تمام روز در مدرسه به این فکر میکردم که چگونه با مادرم آشتی کنم!

رسیدم سر کوچه ،شلوغ بود ، صدای پدرم از بین جمعیت به گوشم رسید، مردم جور دیگر نگاهم میکردند ، راه باز شدو رفتم جلوتر ..

مادر که روی زمین افتاده بود، پدر که زجه میزد، نان های تازه که به خون آغشته شده بود و پیرمردی که روی زمین نشسته بود بر سرش میکوبید و میگفت بدبخت شدم و ....
زمزمه های مردم که میگفتند تمام کرد بیچاره و گل های رزی که از دستانم افتاد من ماندم و کیف بدون لقمه ، من ماندم و بند کفش هایی که هر وقت میخواستم ببندم یک ربع گریه میکردم ، من ماندم و بی خوابی و فرصتی که هیچوقت برنمیگردد....

امشب بعد از 29 سال دلم دست راست مادرم را میخواهد...
کاش همان صبح آشتی میکردم کاش....
.